برای مردان سرزمینم
در فرهنگ لغات دکتر معین ،در تعریف واژه مرد آمده ؛دلیر ،شجاع ،.... و در تعریف واژه دلیر نیز آمده ؛بی باک ! و چه خوب هم آمده ؛دلیری می خواهد بودن و ماندن و دم برنیاوردن این روزها . خوب تر که نگاه می کنم می بینم این روزها در سرزمین من همه مردند ،زنها بیشتر از همه....بچه ها .....و مردان مرد.
خدایا!
روزگاری است شانه های مردان سرزمینم را افتاده تر از قبل می بینم و لرزان گاهی ،سرشان پایین است طوری که انگار شرم دارند و صدای رسایشان در سرسرای گلو ،پژواک ناسوری می شود و باز می گردد به درون ،طوری که پشیمانند انگار از گفتن .
هر چند مردان من در فرهنگ لغات این سرزمین به بسیاری واژه ها به نسخ کشیده می شوند فراتر از دلاوری ؛هر جا که شرمی هست ،عشقی هست ،صبری هست ،سکوتی هست ،غیرت و عزت و گذشت و اتکا و غروری هست ....هر جا بزرگی هست ؛ مردی هست .
تو خدایا!
راضی مشو که دلیری و بی باکی مردان سرزمینم به اندک قیمتی حراج شود ،چرا که من ؛
"مردان مغروری را می شناسم
که با نی لبک پری کوچک غمگینی
عاشقانه گریسته اند"
و مرد مانده اند.